تمام بدنش را چون شیر نوشیده بودم
عریان روبرویم نشسته
و موهای لخت {lakht} و سیاهش بر روی سینه و شانه سرازیر
گیج و مردد و متوهش و شهوتناک از گناه؛
می تپیدم می تپیدم می تپیدم
سرش در میان دستانم بود و آن را سخت می فشردم
نرمی لبانش را حس میکردم
باریدم
چشمانش را با انگشتان شستم از حدقه بیرون در آورده بودم